کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : ناشناس     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

دنــیـای بـی‌تـو رنـگ آسـایـش نـدارد            این زنـدگی بی‌عـشق تو ارزش ندارد

ما را مران از خانه‌ات چون هیچ جایی            انــدازه ایـن خـــانــه آرامــش نــدارد


حُب تو شرط بخـشش اهل گـناه است            بـیـچـاره آنـکـه بـاب آمــرزش نـدارد

جز در عزای تو که اندوهی عظیم است            چـشــم تــرم انـگـیــزه بــارش نـدارد

بـدجـور دلـتـنـگ غـروب کـربـلائـیـم            گریه‌کنت غیر از همین خواهش ندارد

این زندگی بی‌عشق تو همزاد مرگ است            بی‌عـشق تو این زنـدگی ارزش ندارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

بدجـور دلتنگـی که غروب کـربلائـیم            گریه‌کنت غیر از همین خواهش ندارد

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سعید بیابانکی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی           نخـورد دشمنت اما جُـوِی ز گـندم ری

سری که بود دمادم به روی دوشِ نبی           سری که بر سرِ نی شد به جرم حق‌طلبی


سرت شریف‌ترین سجده‌گاهِ باران است           سـرت امـانتِ سنگـینِ روزگاران است

منـم مسافـر بی‌زاد و بـرگ و بی‌توشه           سلامِ من به تو، ای قـبله‌گـاهِ شش‌گوشه

ســلام وارث آدم، ســلام وارث نـــور           سلام مصحف و تورات و انجیل و زبور

سـلام مـا بـه تـو ای پـادشـاه درویـشان           چه می‌کـنند ببـین با تو این کج‌اندیـشان

تو آبـروی شـرف، آبـروی مرگ شدی           کتاب وحی تو بودی و برگ برگ شدی

تو در عراقی و رو کرده‌ای به سمت حجاز           مـیان مـعـرکه هـم ایـستـاده‌ای به نـماز

بخـوان که دل به نـوایی دگر نـمی‌بـندم           که خـورده تـیر غـمـت بر دوازده‌ بـندم

چه بـا مـرام شـمـا کـرده‌انـد بـی‌دیـنـان           هـزار بـار تو را سـر بـریـده‌انـد اینـان

چه سود بعدِ تو چون برده، بندگی کردن           حـبـاب‌وار، یــزیــدانـه زنـدگـی کـردن

حسین گـفتن و دل باختن به خویِ یزید           بدا به غـیرت ما کـوفـیانِ عـصر جدید

چه زود در کنفِ رنگ و رِیب فرسودن           مـدام بـردۀ تـزویـر و زور و زر بودن

چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال           حسین گفتن و.. آتش زدن به بیت‌المال

حسین، کـوفی پیـمـان‌شکـن نمی‌خواهد           حـسـین، سـیـنه‌زنِ راهـزن نمی‌خـواهد

حسین را، ز مرامش شناختن هنر است           حسین دیگری از نو نساختن هنر است

» بزرگ فلـسفۀ قـتل شاه دین این است           که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است«
شبی رسیده ز ره، شب نگو، بگو سالی           ببـیـن ز خـواجۀ رنـدان گرفـتـه‌ام فـالی

»نـماز شـام غـریـبان چو گریه آغـازم           به مـویـه‌های غـریبـانه قـصه پردازم«

سلام، کوهِ غـم و کوهِ صبر و کـوهِ بلا           سـلام، حــنـجـرۀ بـی‌بـدیـل کـرب‌و بـلا

تو با مـرامِ حـسینی میان کـوفه و شـام           بنـای ظـلـم فـرو ریـخـتی به تـیغ کـلام

بگو به ما که به گوشَت مگر چه خواند حسین           بگو! مگر ز لبانش چه دُرّ فشاند حسین

بگو که گفت من این راه را به سر رفتم           به پـای‌بـوسیِ این راهِ پُـر خـطـر رفـتم

تو هم به پای برو ما نگاهمان که یکی‌ست           مراممان که یکی رسم و راهمان که یکی‌ست

بگو که گفت: هلا نور چشم من زینب!           بخوان به نام گل سرخ در صحاریِ شب

بخـوان که دود شود دودمـان دشمن تو           بنای جـور بلرزد ز خـطبه خـواندن تو

نـبـیـنـمـت که اسـیـر حـرامـیـان بـاشی           اسیـر فـتـنه و نـیـرنگ شـامـیان بـاشی

که در عشیرۀ ما عشق، ارث اجدادی‌ست           اسارت است که سنگِ بنای آزادی‌ست

سلام ما به اسـارت، سلام ما به دمشق           ســلام مـا بـه پـیـام‌آورِ قــبـیـلـۀ عـشـق

ببـین نشـسته به خون، مقـتل لهـوفیِ ما           گرفـته رنگِ فـغـان نامه‌هـای کوفیِ ما

شرابِ نور که هشیار و مست خورده تویی           که گفته‌ است که کشتی شکست‌خورده تویی

سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی           نخـورد دشمنت اما جُـوِی ز گـندم ری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تحریف وقایع عاشورا؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط خانه و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ســلام وارث آدم، ســلام وارث نـــور           سـلام مـاه درخـشـانِ آسـمـان و تـنـور

بیت زیر بهخ دلیل اشتباه فاحش حذف شد؛ به اشتباه گفته میشود کربلا بین دو رود بزرگ دجله و فرات است که کاملاً اشتباه است؛ زیرا هم دجله و هم فرات هر دو در شرق کربلا قرار دارند که ابتدا فرات و سپس دجله قرار دارد آن هم با فاصلۀ بسیار زیاد.( به نقشه های عراق مراجعه بفرمائید)  ضمنا کربلا در امتداد فرات بوده و هست نه در کنار آن!!!. در واقع در ۳۵ كیلومتری شمال شرقی شهر كربلا شهر مسیب قرار دارد كه رودخانه فرات از آن رد می‌شود و مرقد مطهر طفلان مسلم در آن قرار دارد و شاخه‌ای از فرات که به نام نهر حسینیه ( علقمه ) موسوم گردیده، در این منطقه از فرات جدا شده و از داخل شهر کربلا می‌گذرد و می‌دانیم که شهر در اطراف حرمین که ۵۰۰ متر با هم فاصله دارند، ساخته و آباد شده است.

سـلام تـشـنه‌لبِ کـشـتـۀ مـیـانِ دو رود           سـلام خـیـمۀ جـانت اسـیر آتـش و دود

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمد رضا شرافت نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

حال ما در غـم عـظـمای تو دیدن دارد            در غـمِ تـشـنگی‌ات اشک چکیدن دارد

تو بخوان باز بخوان باز که از لب‌هایت            صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد


چـقدر بـوی دل و مـوی پریـشان آورد            از سر نـیـزه نـسیـمی که وزیـدن دارد

خـیزران بر لب تو می‌زند آتش بر دل            مـی‌کــشـم آه کـه ایـن آه کـشـیـدن دارد

گـاه گـاه از دل آشـفـتـۀ خود می‌پـرسـم            غنچه‌ای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟

عـیـد قـربـان شده و نـوبت تـو شـد اما            خـنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟

کــاروان تـو کـجـا و مـنِ خـسـتـه امــا            دل من هم به خـدا شـوق رسیـدن دارد

: امتیاز

غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : یاسین قاسمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ما را اسـیـر هـجـر شه بی کـفـن مکـن            تـنـبـیه‌مـان به فـاصـله انـداخـتن مکـن

مـن آمـدم به خـیـمـه تـو تـا بـبـیـنـمـت            حـال مـرا چـو حـال اویس قـرن مکـن


یا رب قسم به پنج نمازی که خوانده‌ایم            مـا را جـدا ز خانه این پـنـج تن مکـن

ما را خـدا ز خاک حـرم آفـریـده است            ما را شبیه خویش تو دور از وطن مکن

با اشک چـشـم کـار گـدا پیـش می‌رود            بی‌گریه بین روضه مرا سینه‌زن مکن

با پهلوی شکـسته کـفن دوخـت فـاطمه            ای شمر، بی‌وضو کفنش را به تن مکن

هرچه که داشتی همه غارت شده حسین            دیگـر اشـاره‌ای به عـقـیـق یـمن مکـن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ما را اسیر درد و غـم خویـشتن مکـن            تـنـبـیه‌مـان به فـاصـله انـداخـتن مکـن

غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

السـلام ای امـام نـوکـرهـا            پـاسـخـت الـتـیـام نوکـرها
عشق یعنی حسین و دیگر هیچ
            هست حرف تمـام نوکرها


یا حسین است آخرین حرف و            مُـهـر حُـسن خـتام نوکرها
غبطه‌ها می‌خورند در محشر
            شـهـدا بـر مـقـام نـوکـرهـا
عشق دنیا
به کام بعضی‌ها
            عـشـق آقـا به کـام نوکرها
درِ این خانه هست موی سفید
            پـرچـم احــتـرام نـوکـرهـا
عطر ارباب می‌رسد تا حشر
            از مــزار تـمـام نـوکـرهـا
ذرّه‌ای از
تبار خـورشیدند
            نـور دارد مـرام نـوکـرهـا
به فـدای لـبـان عـطـشانت
            هست تکـیه کـلام نوکـرها
روضۀ زخمهای گودال و
            گـریـۀ مـسـتـدام نـوکـرهـا

: امتیاز

غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از میان روضه‌ها هر سالکی رد می‌شود            روح سرگردان او روح مجّرد می‌شود

غالباً دور از حرم خیلی مصیبت می‌کشم            غالباً دور از حـرم آنچه نـباید می‌شود


در به رویم بسته تا که باب توبه وا کند            شکر حق که رحمت خاصش مشدّد می‌شود

آنقدر تحـویل می‌گـیـرد تـفـضل می‌کند            آدم نـابـاب هم ایـنـجـا مـقـیّـد مـی‌شـود

شهرتش در عرش از کرببلا بالاتر است            او سفارش می‌کند نوکر زبانزد می‌شود

فیهِما عِینانِ تَجریان دو تا چشمی است که            بین جنّت نیز گریان دو مرقـد می‌شود

این حرم توحید محض و آن حرم آئینه‌اش            بین عباس و حسین، عالم مردّد می‌شود

از نجف تا کربلا چون سفره‌دارش مجتباست            بیشتر از هر مسیری رفت و آمد می‌شود

ترس دارم قاتلش را هم ببخشد در جزا            من حسین را می‌شناسم، او بخواهد می‌شود

پیکرش را تیغ و نیزه پاره‌پاره کرده است            زیر پا یک جلد قرآن، صد مجلد می‌شود

اسب‌ها را یک به یک از سینه‌اش رد می‌کنند            مادرش بر سر زنان از پیش او رد می‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در به رویم بسته تا که باب توبه وا کند            نگـذرد از من برای فاطمه بد می‌شود

غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مظاهر کثیری نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

عود تا عود است باید در پی مجمر بیفتد            رزق ما باید به دست ساقی کوثر بیفتد

نفس سرکش را به بند معرفت باید ببندی            جنگ باید در ید مردان جنگـاور بیفـتد


تا توان داری بیا جبران لغزش‌های خود کن            توبه را نگذار تا به ساعت آخـر بیـفـتد

دود بی‌دینی به چشم مردم دین‌دار رفته            آتش غفلت به جان چوب خشک و تر بیفتد

فیض پشت در نشستن را نگیرد کاش از ما            آن امیری که به پای او سر نوکر بیفتد

هر چه بد باشم یقین دارم که او خوب است با من            طفل بازیگوش کی از چشم یک مادر بیفتد؟

در ثواب روضۀ ارباب این بس که جهنم            سرد خواهد شد اگر اشکی ز چشم تر بیفتد

کاش می‌مـردیم از داغ عـلیِ اصغر او            کاش محشر کار ما دست علی اکبر بیفتد

جان زهرا را به لب می‌آورد وقتی حسینش            اولاً بی‌جـان و تـشنه ثانیاً با سر بیـفـتد

مادرش گیسو پریشان می‌کند وقتی ببیند            شمر با خنجر به جان گودی حنجر بیفتد

آه از آن لحظه که انگشتر از انگشتت در آمد            نیزه‌ای را که سنان کوبید از پشتت در آمد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

چشم عباس و علی اکبر اگر دور است حتماً            چشم خولی به لباس و چادر و معجر بیفتد

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( مناجات اول جلسه)

شاعر : روح الله قناعتیان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

عمریست در هوای غمت گریه کرده‌ام            با گریه‌هـای محـتـشـمت گریه کرده‌ام

من روضه‌خوانم و غم تو می‌کشد مرا            با داغ و درد با اَلـمـت گـریـه کـرده‌ام


چشمم به دست‌های میان‌دار بوده‌است            با ضرب سـینۀ دو دمت گـریه کرده‌ام

خـیـرُالاُمـور زنـدگـیـم روضـۀ تو شد            در زیر سـایـۀ عـلـمـت گـریـه کرده‌ام

هم دست داده‌ای و هم انگشتری حسین            از این سخاوتت، کرمت گریه کرده‌ام

ابن الشبیب روضه داغت شدم چـقـدر            از غـصۀ سـپـاه کـمت گـریـه کـرده‌ام

مَن بَـکَّـتِ الـسَـمـاءُ شـنـیـدم و، بعد با            اهـل خـیـام مـحـتـرمت گـریـه کرده‌ام

من خواب دیده‌ام که شبی زائرت شدم            تنها نشـسته در حـرمت  گریه می‌کنم

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( مناجات اول جلسه)

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از این جهان، گدائی‌ات آقا برایِ ماست            پس ماندگار در همه عالم برایِ ماست

در مجـلسِ عزایِ شما سـیـنه می‌زنـیم            یعنی که وقف روضه‌تان دست‌هایِ ماست


این پـیـرهـن سـیـاه عـجـب آبـرو دهـد            پیـراهنِ غـلامی‌ات آخـر ردایِ ماست

در زیر سایۀ عـلـمت صف کـشـیده‌ایم            بی‌خود نیست کلّ جهان در لوایِ ماست

هر جا حـسین گـفـته شود اهلِ گریه‌ایم            نامِ حـسین درهمه جا کـربـلایِ ماست

ما را مـریضِ عشق قـلـمداد می‌کـنید؟            ای روضـه‌ها همه دار الـشـفایِ ماست

باشد قـبـول نـالـۀ زهـرا شـنـیـدنی‌ست            لـبـیک گـفـتن از بـرکاتِ ولایِ ماست

: امتیاز

غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هَرکَس در این دُنیا پِیِ کارِ حسین است            روزِ قیامَت جُزوِ اَنصارِ حسین است

بـازارِ گِـریه گَـرم بـاشَد تـا که زَهـرا            دَر روضه‌ها اَوَّل عَزادارِ حسین است


کـرب و بَلا رَفته خـیـالَـش جَمع باشد            دَر روزِ مَحشر بینِ زُوّارِ حسین است

اَصلاً بـدونِ اشک، چَـشمِ کـور بهـتر            آن دیده‌ای خوب است که زارِ حسین است

هِـنـگـامِ گـریـه روبـروی ما نِـشـیـنَـد            طوبی به چَشمی که گُهَربارِ حسین است

شَرمنده شُد حُر، که سَرافرازِ جَهان شد            قَـلـبِ پَـشـیـمان، آبِرودارِ حسین است

گـودال را با چِـشمِ دِل صَدبـار دیـدیم            این سینه مَقـتَل‌های سَیّارِ حسین است

سَـربـازهـای زِیـنــبـیِّــه رَسـتـگـارنـد            فـرمـانـدۀ آنـهـا عـلـمـدارِ حسین است

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

چندیست کام از مرقدت سودای خام است            هجران زده بوسیدنش عرض سلام است

سنگ است سهـم مـرغ از بامت پـریده            هـر دانـه‌ای جـز دانـۀ بـام تو دام است


اولاد دخــتـر بـا پــسـر فــرقـی نــدارد            تا تو امیری، این کنیز است آن غلام است

خاکی که خونت ریخت بر آن می‌توان خورد            در مذهبی که خاک و خون خوردن حرام است

از غــصــه سـهــم سـیــنــه‌ام آه دمــادم            سهم دو چشمم در غمت اشک مدام است

بر تـو چه رفـتـه که دلـیـل گـریه حـتی            گـاهی صـدای آب یـا بـوی طعـام است

یا ذوق‌‌مرگِ وصل، یا دق‌مرگِ هجران            ما مرگمان حتمی‌ست، میل تو کدام است؟

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدهاشم مصطفوی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

دور نمی‌شود دمی ذکر تو از زبان من            دل ز همه بریده‌ام عشق تو آب و نان من

من چه کنم که عاقبت کرب‌وبلا بری مرا            از غم دوری حرم روی لب است جان من


مهر تو در سرشت من، عشق تو سرنوشت من            روضۀ تو بهشت من، راحتی روان من

زنـدگی‌ام فـدای تو، سر بـدهم بـپای تو            سیـل شده برای تو، گـریۀ بی‌امـان من

ای تو سفینۀ نجات، عشق و امید کائنات            راه تو بهترین صراط، اختر آسمان من

مکه، منای من تویی، قبله نمای من تویی            هر طرفی که رو کنی، قبله دهی نشان من

پارۀ قلب مصطفی، رأس تو روی نیزه‌ها            سینۀ تو به زیر پا، خاک بر این دهان من

وای زمین نشستنت وای خدا سرت تنت            وای چه شد پیرهنت کشتۀ بی‌نشان من

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من اگر از تو دمی دم نـزنم می‌مـیـرم            لحـظه‌ای از تو اگر دل بکـنم می‌میرم

من به نان و نمک سفره‌ات عادت دارم            نمـک روضه نـگـیـرد بـدنـم می‌مـیرم


صبح و شب عشق تو را رو به خدا جار زدم            شـهـد نامت بـرود از دهـنـم می‌مـیـرم

دور تـا دور مـرا یـاد شـمـا پُـر کـرده            از کسی غیر حـسین دم بـزنم می‌میرم

کشتۀ عـشق تو را حـوصله دنیا نیست            من که در حسرت زائر شدنم می‌میرم

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آب روی مـاست گــریـه آبـروداریـم ما           با لباس مشکی‌ات عمریست خو داریم ما

باطهارت بودن از ارکان مجنون بودن‌ست           حرف لیلا می‌شود هرجا وضو داریم ما


چشم ما بی‌اشک بی‌خیراست، بی‌خیرش نکن!           که فقط از دار دنـیـا دو سـبـو داریـم ما

حرف ما در روضه‌ها با اشک گفته می‌شود           درمیان گـریـه باهـم گـفـتـگـو داریـم ما

دامن آلـوده شـدیم اما تو پاکـش می‌کـنی           روسیاه از غـفـلـتـیـم اما رفـو داریـم ما

حضرت عباس حامی علمداران توست!           چه هراس از این و آن وقتی عمو داریم ما

هرکسی دل را به دستت داد از مردم برید           تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟!

خوب و بد ما به حـسیـنیه پناه آورده‌ایم!           خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما!

آرزوی کربلا بر پـیرها که عـیب نیست           کـربـلایـی نـیـسـتـیـم و آرزو داریـم ما!

شهر با یک یاحـسین ما معـطر می‌شود           هرکجا نام تو باشد های و هـو داریم ما

لحظه‌های آب خوردن هم بفکر روضه‌ایم           بغض خشکیّ لب و بغض گلو داریم ما

در غمت آیات قرآن روضه‌خوانی می‌کنند           آب دریا و بیابان روضه‌خوانی می‌کنند

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : آرش براری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر            غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر

منع‌مان هرگز مکن از همنشینی با خودت            از فـقـیران بهترین لذّات عـالم را مگیر


صد بلا رد می‌‌شود با قطره اشکی بر حسین            پس خدایا در بلاها اشک نم نم را مگیر

چند مـاهی می‌‌شود تـنهـا دعـای ما شده            ای خدا از عاشـقـان ماه محرم را مگیر

بیـرقت را سال‌‌ها در دسـته‌ها برداشـتیم            یا حسین از دست ما امسال پرچم را مگیر

گریه بین روضه‌های دست جمعی بهتر است            نعمت مرثیه خواندن‌‌های با هم را مگیر

فیض می‌بردیم از یک آه سوزان بر حسین            یا رب از سینه زنان فیض دمادم را مگیر

در لـباس رزم با کـفـار خـونـم را بریز            در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : عادل حسین قربان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای خـورده گـره با غـم تو کـلّ وجـودم           ای لـذتِ سرمـستی‌ام! ای بود و نبـودم!

عـمـری شـده‌ام عـازمِ دریـای نـگـاهـت           در راهِ رسیدن به تو، بی‌تاب، چو رودم


صدپـاره شود دفـترِ اشعارِ من ای کاش           روزی، اگر از چـشمِ سیاهت، نـسرودم

رفتن...، نرسیدن، نرسیدن، نرسیدن...           وقتی نرسم پیشِ تو، از عمر چه سودم؟!

یک‌بار فـقـط کرب‌وبلا رفـتن و مُـردن           این ذکـر شده، ذکـرِ دل‌انگـیـزِ سـجـودم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خورده گره با زلفِ تو اجـزای وجـودم           ای لـذتِ سرمـستی‌ام! ای بود و نبـودم!

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در روز عرفه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

عـرفه آمـد و مـهـمـان حـسـیـنـیم هـمه            خـیره بر رحـمت دسـتان حسیـنیم همه

عـرفه آمد و ما کـرب و بـلایی نـشدیم            باز هـم پـاره گـریـبان حـسـیـنـیـم هـمه


وسط روز رسـیـدیم و هـمه می‌بـیـنـنـد            عاشق و بی‌سر و سامـان حسیـنیم همه

دردمـندانه به دنـبـال طـبـیـبی هـسـتـیم            در پـی نـسـخـۀ درمـان حـسـیـنـیم همه

حرفِ جـود است بیا ذکـر کریم آوردم            عـاشـق ذکرِ حـسـن جان حسـینیم همه

ذکرِ الـعـفـو نـگـفـتـیـم ولی بخـشـیـدنـد            ما بدهـکـار به احـسان حـسـیـنـیم همه

او مـنـاجـات کـنـد کـار هـمه می‌گـیـرد            تشـنـۀ وادی عـرفـان حـسـیـنـیـم هـمـه

عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب            در ره عـشـق به قـربـان حـسـینیم همه

اشک ما خـرج برای غـم اغـیـار نـشد            روزگاری است که گریان حسینیم همه

آتش سینۀ ما از غـم یک بی‌کـفن است            داغـدارِ تـن عــریـان حـسـیـنـیـم هـمـه

چشم‌هایش سرِ تشـنه شدن از کار افتاد            کـشـتگـانِ لب عـطـشان حـسـیـنیم همه

دشمنش هم نشد از رحمت دستش محروم            مـات از جـود فـراوان حـسـیـنـیم هـمه

خیزران؛ سنگ نوک نیزه مراعات کنید            ما اسـیـر لب و دنـدان حـسـیـنـیم هـمه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن داستان ساربان و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم            مـات از جـود فـراوان حـسـیـنـیم هـمه

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : علی شهودی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

هر کجا می‌نگرم نقش تو پیداست حسین           همه جا مجلس تکریم تو برپاست حسین

تو چه کردی که زمان با تو موافق شده است           تا ابد رایت گلگون تو بر جاست حسین


رمـز پایـندگی آئین شهادت طلـبی‌است           آنچه در نهضب سرخ تو هویداست حسین

پـرورش یافـته دامن وحی است و ولا           تربیت یافـته مکـتب زهـر است حسین

مرگ از دیدن آن منظره لرزید بخویش           قامت آن روز که با زخم بیاراست حسین

مادرش گفت سپردم به تو او را یا رب           هدف تیر بود از چپ و از راست حسین

ای خـدا یـاور او باش که در دشت بلا           یار و انصار ز کف داده و تنهاست حسین

چه کسی گفت که در کرب و بلا خورد شکست           فـاتح بی‌بـدل عـرصه هیجـاست حسین

گو محال است کند خم سر تسلیم به خصم           سـرو حُـرّیت و آزادگـی ماست حسین

فصل وصل است، شکوفد گل زخم از بدنش           سر و تن داده و سرگرم تماشاست حسین

کهـنگی را بسرا پـرده او راهی نیست           هر زمان تازه‌تر از تازه و زیباست حسین

هان مبادا که دمی دامنش از دست دهیم           زانکه فریاد رس روز مباداست حسین

در شـب اول قـبـر آیـد و پـرسـد ما را           آن قدر شخص شریفی است و آقاست حسین

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

«تا مسیرم به درِ خانه‌ات افتاد حسین»            «خـانه آباد شدم خـانه‌ات آبـاد؛ حسین»

نه کلاسی نه کتابی نه قلمخانه و مشق            قلم و مشق و کلاسِ من و استاد؛ حسین


دل و دین داشتم و صبر و قراری، همه را            مهـر طوفـانیِ تو داده سویِ باد حسین

صید عشق تو شدم عزّت و جاهم دادی            جان فدای کرمت حضرت صیاد حسین

دل نالایق من تا به غـمت گشت اسیـر            تازه شد شهـرت من بـنـدۀ آزاد حـسین

گر که خوبم اگرم بد به تو من محتاجم            جان زهرا مبرم یک نفس از یاد حسین

قـسمتم کن سفـری جنّت بـین الحـرمین            با غبار حرم و صحن گوهرشاد حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم با توجه به اینکه در فرهنگ لغت کلمه «دام»  دار بار معنایی منفی می باشد به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

صید دام تو شدم عـزّت و جـاهم دادی            جان فدای کرمت حضرت صیاد حسین

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مجید لشکری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

دو چشمت انگبین‌جوشان و لب‌هایت فرات‌آور           چراغت راه‌گستر، کشتی نوحت نجات‌آور

قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو           بـرای لـیـقـۀ کـتّـاب، دریـاهـا دوات‌آور


به سمتت وحی شد نازل، که هستی فیض را قابل           پدر باشد کمیل‌آموز و فرزندت سمات‌آور

تو را در شطِّ رنج ای شاه! می‌بینم نمی‌دانم           که ایثار تو باشد در نهایت کیش و مات‌آور

تو را مجموعۀ اضداد می‌نامند عاشق‌ها           که شادی بی‌تو حزن‌انگیز و غم با تو نشاط ‌آور

خدا در ذات زیبایت جلالش را نشان داده           نشان داده‌است احسان قدیمت را صفات‌آور

هرآن‌کس شاه! شمشادِ قدت را دید «حافظ» شد           به‌رغم اشک شورش می‌شود شاخِ نبات‌آور

کنار کفّ العبّاس آمده عـیسی و می‌دانم           نمی‌یابد به جز دست علم‌دارت حیات‌آور

مرا بی‌ما و بی‌من کن، کلامم را مطنطن کن           که هـستی فاعلاتن فاعلاتن فاعلات‌آور

تو را در «اهدنا» دیدم صراط مستقیمی که           به حق‌پیـمایی افکـار می‌گردد ثَـبات‌آور

به زیر تیر هم تکبیرة الإحرام می‌گویی           الا تلمیح اذکارت یقـیمون الصّلات‌آور!

به خوانت منعمم گردان! که داری سورۀ انسان           برای این گدایت باز یؤتون الزّکاتآور

خدا تنها تو را «فی‌البحر کالأعلام» می‌گوید           چه نوحی هست جز تو «اَلجَوارِی المُنشآت»‌آور؟

چه رازی در سه بار آوردن نامت نهان کردی؟           چرا این‌گونه می‌بـاریم؟ نامِ التفـات‌آور!

به دست دوست‌داران تو دُرّی بود در محشر           بنازم اشک چشمم را که می‌آید برات‌آور

کرامت می‌چکد از لای مژگان نجیب تو           نیازی نیست بر لاتانِ عزّی و منات‌آور

به ایجاز آمدم حرفی از اعجاز تو را گویم           زمان قبض روحم مرحمت کن انبساط آور

چنان از شطح لبریزم به دارالوصف توحیدت           که می‌ترسم بگویم بوده‌ای عین القضات‌آور

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تو آمدی که بفهـمیم کارمان لنگ است            میان ما و حـقیقت هزار فرسنگ است

به طرز پـرچـم بـالای گـنـبدت گـفـتـی            که رنگ خون خداوند سرخ پُر رنگ است


تو آمدی که ز صلـح حـسن دفـاع کنی            حسین ذهن من اما همیشه در جنگ است

گلوی اصغر تو قطره قـطره ثابت کرد            که باغ گل بشود غنچه‌ای که دل، تنگ است

غلط شنید تو را گوش های کر یک عمر            وگرنه ذکر تو موسیقی‌اش خوش آهنگ است

چـگـونه بـگـذرد از این مسـیـر، آئـیـنه            که دامن همۀ کودکان پُراز سنگ است

به مکـتبی که شروعش هدایت حُر شد            کلاس غیرت عباس، آخرین زنگ است

به ضرس قاطع کرب و بلا جهان فهمید            برای شیعه حسین اسم نیست، فرهنگ است

: امتیاز